این روزها با توجه به گسترش کسبوکارهای اینترنتی و استارتآپها و مطرحشدن تفکرات سیستمی در تحلیل و طراحی محصولات دیجیتال، کارآفرینان و فعالان این صنعت با اقیانوسی از واژگان جدید و گاهی نامفهوم و غیربومی روبرو هستند. واژگانی که در نگاه اول فقط یک واژه یا ترکیب بیگانه به نظر میرسند، اما در پس پشت پدیدار شدنشان، داستانهایی نهفته است که دانستن آنها به درک مفهوم و درنتیجه کاربست صحیحشان کمک میکند.
یکی از رویکردهای نوین در توسعه محصولات و خدمات دیجیتال، محور قرار دادن کاربر و نیازهای واقعی او در فرآیند تحلیل و تولید است. به این مفهوم که چون ارزش کسبوکار با استفادهکنندۀ نهایی آن پیوندی تنگاتنگ دارد، بنابراین قرار است ازاینپس کاربر را منشأ الهام و خلاقیت کسبوکار قرار دهیم.
کاربر یا کاربری؟
ازجملۀ این ترکیبهای پرکاربرد، ترکیباتی مانند «داستان کاربر» (User Story)، «تجربۀ کاربر» (User Experience) و «رابط کاربر» (User Interface) هستند که سهواً در مسیر بومیسازی، ترجمه و استفاده روزمره به ترتیب به داستان کاربری، تجربه کاربری و رابط کاربری مقلوب شدهاند.
این ترکیبهای مقلوب شده، از چندین جهت دارای اشکالاند. در درجه اول و ازنظر واژگان، در تمام آنها از کلمه User به معنی کاربر و نه Using یا Usage به معنی کاربری، استفادهشده است. بنابراین به دلیل تفاوت معنایی، استفاده از کلمه « کاربری » نادرست خواهد بود.
احتمالاً استدلال ساده فوق برای استفاده نکردن از ترکیب نادرست، کافی است، ولی اگر شما هم مثل من هنوز قانع نشدهاید، به خواندن یادداشت ادامه دهید…
مورد عجیب «داستان کاربر»
مایک کان، داستان کاربر را به شکل زیر تعریف کرده است:
توصیف کوتاه و ساده یک خصیصه از منظر یک شخص (معمولاً کاربر یا اربابرجوع یک سیستم) که آن قابلیت جدید را انتظار دارد.
مایک کان
با توجه به روح تعریف، داستان کاربر چیزی فراتر از نحوه و عمکرد (کاربری) سیستمی است که قصد توسعه آن را داریم! داستان کاربر دستکم دربرگیرنده دو بخش اساسی از یک خصیصه یا قابلیت است:
- ارزش
- روش
بهعبارتدیگر زمانی که تصمیم میگیریم از ابزار داستان کاربر برای توصیف سیستم و محصول استفاده کنیم، تلاش میکنیم علاوه بر شناسایی ارزش (نیازمندی)، روش انتقال آن را نیز به شکل بهینه و از منظر کاربر نهایی تحلیل کنیم. این تفاوت عمدهی رویکردِ روشهای سنتی با روشهای نوینِ مهندسی نیازمندی است. همانطور که میبینید زمانی که یک «داستان کاربر» را سهواً یک «داستان کاربری» میپنداریم، از پتانسیل این ابزار بیبهره میمانیم.
مورد عجیب «تجربۀ کاربر»
یکی از انحرافات گفتاری که نتیجه آن گاهی در رفتار و عملکرد متخصصین این حوزه نیز نمود یافته است، استفاده از ترکیب «تجربۀ کاربری» بجای «تجربه کاربر» است.
به دلیل ارتباط تنگاتنگ مهندسی نوین نیازمندی با تجربیات کاربر، تمام مواردی که در بخش داستان کاربر بیان کردم، به شکلی در خصوص تجربه کاربر نیز مصداق دارند. علاوه بر آن، مؤلفههای ویژه دیگری نیز در این بخش نقشآفریناند که به برخی از آنها اشاره میکنم.
ارائه یک تعریف کامل و دقیق برای «تجربه کاربر» احتمالاً کار دشواری است ولی چکیده تمام تعاریف به شکل زیر است:
هر جنبه از تعامل کاربر با یک محصول، سرویس یا شرکت که احساس و ادراک او از کل را تشکیل میدهد.
تجربۀ کاربر دستکم شامل سه مؤلفه اساسی است:
- جلوه بصری
- ادراک حسی
- روش تعامل
سه مؤلفه فوق را میتوان در شکل زیر روشنتر دید:
همانطور که میبینید، تجربه کاربر نیز مانند داستان کاربر چیزی فرای روش استفاده او از سیستم است. روشن است که کفهی ادراک حسی کاربر ازیک خدمت یا محصول، سنگینتر است و بخش کوچکی از آن به روش استفاده یا «کاربری» تعلق دارد.
زمانی که «تجربه کاربر» را سهواً «تجربه کاربری» مینامیم، ناخودآگاه بخش بزرگی از آن را نادیده گرفته و از پتانسیل جادویی آن بیبهره میمانیم.
سخن آخر
گرچه در نگاه اول، بهکارگیری روزمره این ترکیبات مقلوب شده، کماهمیت به نظر میرسد اما تحلیل نتایج و رفتار متخصصان این حوزه، بهویژه افرادی که بهتازگی فعالیت خود را در این دامنه جذاب آغاز کردهاند، نشان میدهد که برای جلوگیری از سوگیریهای نامطلوب، نیازمند بازاندیشی بیشتر در مفاهیم و بازگشت به ریشه و مبانی نظری هستیم نه صرفاً به دلایل واژهشناسی بلکه بهمنظور تجهیز خود به تئوری صحیح که پیشران رفتار آگاهانهمان خواهد بود.
تغییر دیدگاه مهندسی نیازمندی از زاویۀ کاربری به داستان کاربر دگردیسی کوچک ولی حساسی است که تغییرات کیفی و کمی بسیار زیادی ایجاد میکند و ازجمله دگردیسیهای ریشهای است که در تفکرات چابک به آن پرداختهشده است.
دیدگاهتان را بنویسید